- مشخصات كتاب
- مقدّمه
- فصل نخست : شناخت انسان
- فصل دوم : شناخت نفس و روان
- فصل سوم : بهداشت و سلامتى
- 1 ـ آشنايى با بهداشت و سلامتى
- 2 ـ بهداشت خانواده
- اوّل ـ مشاوره
- دوم ـ ازدواج
- سوم ـ روابط خانواده
- چهارم ـ كودك
- 3 ـ بهداشت و سلامتى بدن
- 4 ـ بهداشت و سلامتى روان
- فصل چهارم : مسائل زندگى
- فصل پنجم : موانع رشد كمال
- فصل ششم : مراتب رسيدن به كمال و حقيقت
- مقدّمه
- 1 ـ مرتبه طلب
- 2 ـ مرتبه بيدارى
- 3 ـ مرتبه تزكيه نفس
- 4 ـ تحوّل احوال
- 5 ـ مرتبه عشق
- 6 ـ مرتبه حيرت
- 7 ـ مرتبه فنا
- فصل هفتم : معنويات
سرعت نخوانيم ، بلكه با حوصله ، دقت و صرف وقت و به تكرار بخوانيم و سرانجام به پياده كردن مطالب آن در زندگى روزمره بپردازيم تا ان شاء الله به هدف اعلاى حيات دست يابيم .
فصل نخست : شناخت انسان
تن
وجه مادى انسان است كه عين حيات نيست .
امّا وقتى كه روح به آن تعلق مى گيرد ، ديگر مادّه صِرف نيست ، بلكه كالبدى حيات يافته است كه با مادّه ، تفاوتى اساسى دارد .
بعد از اين كه روح به بدن ملحق شد ، درست مانند دو آينه ، مقابل يكديگر قرار مى گيرند و به هم آميخته مى شوند ، و در اين وضعيت ، ديگر جسم و روح را از همديگر جدا نمى دانيم .
درست است كه بدن و روح ، جداى از هم بوده اند ، اما وقتى به همديگر تعلق مى گيرند ديگر نبايد فكر كنيم كه بدن و روح ، مثل مرغ در قفس تن است ، بلكه روح با حقيقت مادّه ، در هم مى آميزد .
نفس
مجموعه اى است كه ناشى از مجاور شدن روح با تن ، به وجود مى آيد و بيشتر ، منظور ما در اين كتاب ، خواستهاى انسان در رابطه با تن و نفس است ، و به عبارت ديگر ، منظور ، منِ مجازى است كه در فصل آينده از آن ، بحث خواهد شد .
روان
مقدمه
گوهر اصلى انسان است كه در مرحله نهايى خود ، مى تواند حتى بدون ابزار يا واسطه (ى بدن) معنى داشته باشد و اين ، همان منِ اصلى است .
بنابراين ، به نظر مى رسد كه انسان ، سه مرتبه يا سه مقام دارد :
مقام اوّل
مقام روح (= روان) كه قبل از دنياست :
[ (لقد خلقنا الإنسان فى أحسنِ التّقويم) كه ] براستى انسان را در نيكوترين اعتدال آفريديم .
، كه وجه الهى انسان و مقام اصلى اوست .
مقام دوم
مقام دنيوى و تنزل يافته و مادّى او ، كه انسان در اين مقام ، در حجاب تن و نفس است .
مقام سوم
مقامى است كه انسان بايد به آن برسد و آن ، مقام اصلى ، يا مقام روح است .
فصل دوم : شناخت نفس و روان
1 _ نفس و شئون آن
مقدمه
نفس ، از ديدگاه تحليل علمى ، به سه جزء تقسيم مى شود :
نفس نباتى ، نفس حيوانى و نفس انسانى .
نبات
عبارت است از :
مادّه + نفس نباتى .
حيوان
عبارت است از :
مادّه + نفس نباتى + نفس حيوانى .
انسان
عبارت است از :
مادّه + نفس نباتى + نفس حيوانى + نفس انسانى .
(= ناطقه)اين مراحل ، در مورد انسان ، شايد چنين مطرح شود كه نفس ناطقه انسانى ، مراحل زير را طى مى كند :
نفس نباتى (اوايل جنينى) و نفس حيوانى (اوايل زندگى) و سرانجام ، نفس انسانى كه رسيدن به نفس ناطقه است و با كمك عقل ، امكانپذير است .
شئون نفس
شئون نفس عبارتند از
اوّل : شئونى كه از طريق آنها ، نفس با بيرون ، ارتباط مى يابد كه همان حواس پنجگانه هستند .
دوم : شئونى كه از طريق آنها ، احساس از درون پيدا مى شود ، كه همان وهم و خيال است .
(وهم ، احساسى است كه در پناه عقل نباشد و خيال ، احساس در پناه عقل را گويند . )
سوم : عقل ، كه قواى حسّى و خيالى را فرمان مى دهد .
قواى پنجگانه
عبارتند از :
حسّ لامسه ، حسّ بويايى ، حسّ سامعه و حسّ باصره ، كه با آنها ، درك محسوسات خارجى انجام مى گيرد و در حقيقت ، قواى نفس ، در جلوه نازله اند .
همچنين ، اعتقاد دارند كه يك حسّ مشترك هم هست كه عبارت است از ادراكى كه محسوسات و فرآورده هاى حسّى به آن مى رسند و بنابراين ، جامع و گردآورنده ديگر محسوسات است .
البته حسّ مشترك ، حسّ ششم نيست ، بلكه يك طبيعت مشترك ميان حواس پنجگانه است و ادراك حواس پنجگانه ، در آن تجمع مى يابند ، و تجمع حواس است كه شيئى را به صورت برداشت واحد ، تصور مى كند .
خلاصه اين كه ، جمع و نتيجه ميان محسوسات را حسّ مشترك نامند .
وهم و خيال
از محسوسات است و باعث درك معانى مى گردد و به عبارت ديگر ، نيروى وهم و خيال ، آميزه اى از معنى و مادّه را تصوير مى كند .
در فصول آينده از وهم و خيال ، بيشتر بحث مى شود .
عقل
مراتبى گوناگون دارد و تمام شئون نفس (= حواس و وهم و خيال) را مى تواند تحت فرمان و نظارت خود درآورد .
اگر وهم و خيال و حواس ، تحت نظارت و فرمان عقل نباشند ، مشكل آفرين خواهند بود .
خلاصه مطلب اين كه نفس ، با حسّ ظاهر متحد مى شود كه همان نفس حيوانى است در حالى كه اگر نفس با وهم و خيال و يا با عقل متحد شود ، آن را نفس انسانى نامند .
اين مراتب نفس را حركت جوهرى نفس مى ناميم و در ذات نفس است و نفس براى ارتباط با بيرون از بدن ، توسط شئون خود ، اين ارتباط را برقرار مى كند و باعث ايجاد ادراك مى شود كه ادراك ، يك حالت غير مادى است و در خيال واقع مى شود ، و در حقيقت ، در نفس يك حالت تصويرگيرى به وجود مى آيد .
بنابراين نفس ، جوهرى است كه در ذات و حقيقت خويش ، قابليت تحوّل ، دارد و از احساس تا وهم و خيال و سرانجام تا عقل و در نهايت ، تا عقل كلّ ، مى تواند كمال يابد .
همان طور كه ما ، در آينه ظاهر ، مادّه را مى بينيم ، در آينه وجودى (نفس) ، نيز تصويرگرى داريم; يعنى آينه وجودى ما ، مثل يك